سلآمــ . وبمون خوشگله ؟؟؟
میدونیم خودمون
راستی من کمندم .. اینم پست ثابته ..
✔ تو این وبلاگ همه چی پیدا میشه به قول معروف ( از شیر مُرغ تا جون آدمیزاد )
✔ این وب وبا دوست خوبم اداره میکنم
و قوانین وبلاگ عزیزمون ... ^__^
✔ کپی با ذکر منبع ..
✔ نظرات خصوصی در صورت صلاح دید عمومی میشه ...
✔ فحش ، دعوا ، توهین .. ممنوع !
✔ تبادل لینک همه جوره صورت میگیره !
✔ موقع کپی یه نظرم بذار ... دل مارو شاد کن.. ممنون ...
✔ فلا ..
برچسبها:
برچسبها:
ادامه مطلب ...
برچسبها:
مردی با اسب و سگش در جادهای راه میرفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی ، صاعقهای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش میرفت. پیاده روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق میریختند و به شدت تشنه بودند. در یک پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند که به میدانی با سنگفرش طلا باز میشد و در وسط آن چشمهای بود که آب زلالی از آن جاری بود. رهگذر رو به مرد دروازه بان کرد و گفت: روز بخیر، اینجا کجاست که اینقدر قشنگ است ؟
دروازهبان: روز به خیر، اینجا بهشت است. مرد گفت:چه خوب که به بهشت رسیدیم، خیلی تشنهایم.دروازه بان به چشمه اشاره کرد و گفت: میتوانید وارد شوید و هر چه قدر دلتان میخواهد بنوشید.
مزد گفت: اسب و سگم هم تشنهاند.
نگهبان : واقعأ متأسفم. ورود حیوانات به بهشت ممنوع است .مرد خیلی ناامید شد اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. از نگهبان تشکر کرد و به راهش ادامه داد. پس از اینکه مدت درازی از تپه بالا رفتند، به مزرعهای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازهای قدیمی بود که به یک جاده خاکی با درختانی در دو طرفش باز میشد. غریبه ای در زیر سایه درختها دراز کشیده بود و صورتش را با کلاهی پوشانده بود، احتمالاًخوابیده بود.
مرد گفت: روز بخیر!غریبه با سرش جواب داد. مرد گفت: ما خیلی تشنهایم. من، اسبم و سگم.
غریبه به جایی اشاره کرد و گفت: میان آن سنگها چشمهای است، هرقدر که میخواهید بنوشید. مرد، اسب و سگ به کنار چشمه رفتند و تشنگیشان را فرو نشاندند. سپس مرد ازغریبه تشکر کرد. غریبه گفت: هر وقت که دوست داشتید، میتوانید برگردید.
مرد پرسید: فقط میخواهم بدانم نام اینجا چیست؟
غریبه جواب داد: بهشت!!!
مرد گفت : بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است!؟!
غریبه گفت: آنجا بهشت نیست، دوزخ است.
مرد حیران ماند : باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نکنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی میشود!
غریبه گفت:کاملأ برعکس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما میکنند. چون تمام آنهایی که حاضرند بهترین دوستانشان را ترک کنند، همانجا میمانند!!!
برچسبها:
صفحه قبل 1 صفحه بعد